ماهی صفویه | وبسایت
فاطمه هنرجوی دوره تهران :
حس میکنم اون نتیجهای که میخواستم از کلاس، گرفتم. یه طوری شدم که ادمی که دوثانیه م طول نمیکشید عکس دیدناش، الان مکث میکنم رو هر عکس به جزییات کوچیکش حتی و به فکر عکاس هم فکر میکنم.
یعنی یه طورایی انگار دیدم سطحی بوده و عمق گرفته.
کتابام که خیلی ایگنور میکردم خوندنشونو خیلی با عشق میخونم و اینمخیلی باز تاثیر گذاشته روم.
و اینکه من کاملا حس و ذوقمو نسبت به عکس و عکاسی از دست داده بودم.
حتی فکر فروختن دوربین و لنز داشتم ولی الان همش یه سره تو اون قسمت دلم که میگفتی حسا از اونجا میاد درحال قیلی ویلی رفتن برای عکاسیه.
و نه فقط عکس، بلکه به نقاشی و موسیقی هم طور دیگه ای نگاه میکنم
آوا هنرجوی دوره رشت :
الان هر عكسي برام بهترين عكس نيست و هر كسي ك دوربين دستش ميگيره برام عكاس به شمار نمياد..
عكسايي ك داستاني دارن،يه حس عميق توشون جريان داره،اجزاي عكس كنار هم به بهترين شكل قرار گرفتن و هيچ صحنه سازي نشدند برام بهترين عكس به شمار ميان و عكاس كسيه ك خودشو در وجود عكسايي ك ميگيره ببينه درست مثل آيينه مثل تو...
ديدگاه عكاسي شايد اسم درستي نباشه،براي من بيشتر ديدگاه زندگي بود،شور و شوقي ك الان دارم ميشه از آهنگايي ك گوش ميدم،لباسايي ك ميپوشم حتي غذاهايي ك ميپزم،ديد..
من خودمو پيدا كردم
ميدونم از كجا اومدم و به كجا بر ميگردم...
من سبزيه برگ درختم
* آوا قصد داشت بعنوان بازيگر تئاتر از كل نگرى اى كه گاهى دست و پاگيرش بود به جزييات زندگى بيشتر توجه كنه و به همین خاطر در این دوره شرکت کرد و از بعد از دوره بصورت تمام وقت مشغول عکاسیه
مظهر هنرجوی دوره رشت :
اگه بخوایم بگیم که از بعد دیدگاه چه بر سر هنرجو میاد ؟! باید برگردیم به یکم قبلترش . به عکسی که قبلا میگرفت. به شعوری که وارد اون عکس میکرد. به حسی که خرج اون عکس میکرد و باز هم نمیشد اون چیزی که باید میشد . وقتی که فهمیدیم عکس تقریبا به هیچ کدوم ازین کارا احتیاج نداره و همه ی اینارو خودش تو خودش داره !
میدونی قصه ی عکس قصه ی چیه ؟
قصه ی درختیه که زیر سایه ش نفس می کشیم .
زیلو پهن میکنیم ساعت ها اوقات خوشمون رو پاش میگذرونیم.
بعد چاقوی تیز برمیداریم اسم خودمونو روش حک میکنیم .
آتیش روشن میکنیم، شیرینی روزگارشو شور میکنیم.
اون وقت توقع داریم همیشه سرسبز باشه .
همیشه بمونه برامون .
چون فک نمیکنیم که اونم زنده س . اونم مث ما نفس میکشه.
پذیرفتن اینکه عکس زنده س و نفس میکشه مثل پذیرفتن نفس کشیدن درخته
سخت نیس ولی باید راه ارتباط باهاشو بلد بشی
راز و نیازه باهاشو بلد بشی تا درست اون چیزیو روایت کنه که تو میخوای
اون حسی و به تو بده که دوست داری ...
توقع سرسبزی توقع جاودانگی از حس های مصنوعی، از لحظه هایی که هیچ وقت وجود نداشتن، همون خراشیدن روح عکسه و تو مسئولی در برابر این خراشیده شدن ...